حسام الدینحسام الدین، تا این لحظه: 10 سال و 3 ماه و 3 روز سن داره

حسام کوچولو

تمرین نشستن و شروع غذای کمکی

سلام جیگر مامان قربونت برم که روز به روز بزرگتر میشی و چیزای تازه یاد میگیری.شدی همه زندگی من و بابات.بزرگترین سرگرمی و خوشیمون تماشای خنده ها و شیطنتهای توئه.یه مدتی هست که خیلی بیرون نمیریم بیشتر اوقات تو خونه ایم و تو هم حسابی حوصلت سر میره.میبرمت تو حیاط تا یکم اونجا بازی کنی ولی بخاطر گرمی هوا مجبور میشیم زود برگردیم تو خونه. چه میشه کرد. تقریبا از 20 روز پیش یعنی از وقتی 5 ماهت تموم شد غذای کمکی بهت میدم.برات سوپ و حریره بادام درست میکنم.اوایل سوپ دوست داشتی ولی بعد یه مدت دیگه نخوردی و الان فقط حریره بادام میخوری.                  &nb...
18 مرداد 1393

پنج ماهگی

سلام نفسم ماهگیت مبارک         خدارو هزار مرتبه شکر که نی نی کوچولوی من بزرگ شده و حالا پنج ماهشه. چقدر زود گذشت.لحظه به لحظه این پنج ماه برام خاطره ست.تو این مدت بود که معنی واقعی دوست داشتن و عشق ورزیدن فهمیدم و اینو مدیون تو هستم پسرکم.بدون که همه زندگی منی. خدا همیشه حافظ و یاورت باشه. ...
31 تير 1393

این روزها

سلام پسرکم ببخشید که انقدر دیر به دیر میام وب آخه شما انقدر شلوغ تشریف دارین که مامان وقت سر خاروندنم نداره. تا میذارمت زمین شروع میکنی به جیغ زدن منم میام محکم بغلت میکنم و فشارت میدم ،میندازمت بالا ،بعد یه بوس محکم و آبدار از اون لپات میکنم تا دلم خنک شه، شما هم که خوشت میاد و قهقهه میزنی . راستی پسرکم شما از 31خرداد درست روزی که 4 ماهه شدی شروع کردی به غلت زدن و دمر شدن اینم عکسش           یه مدتی هم هست که موهات بدجوری داره میریزه خیلی حیف شده آخه همه عاشق اون موهای فشن و خوشگلت بودن.در ضمن شما از دیروز سوار روروک میشی البته هنوز بلد نیستی و فقط همینجوری با تعجب نگاه میکنی...
19 تير 1393

چهار ماهگی

سلام عشق مامان الان که دارم این مطلب رو مینویسم تو مثل فرشته ها خوابیدی. امروز یه روز خیلی بد بود.صبح رفتیم بهداشت و واکسن چهارماهگیتو زدن بخاطر همین از صبح همینجور بیحال افتادی . خدارو شکر تا حالا که تب نکردی ولی جای واکسنت خیلی درد میکنه و توهم تا چیزی به پات میخوره گریه میکنی .فدات بشم کاش زودتر خوب بشی دلم واسه خنده های خوشگلت تنگ شده.در ضمن وزنت 6.750کیلو گرم و قدت 63 سانت بود.خیلی دوست دارم. در ضمن قند عسلم چهار ماهگیت هم مبارک.   ...
1 تير 1393

سه ماهگی

سلام دلبندم چند روزی میشه که سه ماهتو تموم کردی و وارد ماه چهارم شدی ولی تو همین چند روز اخیر کلی چیز یاد گرفتی. یاد گرفتی چطور برگردی،چطور دستاتو به طرف چیزایی که جلوت میگیرم دراز کنی و بگیریشون ،کلی صداهای عجیب از خودت درمیاری و بعضی وقتا هم تف میکتی . در ضمن دیگه بزرگ شدی و منم مجبور شدم سایز پوشکت رو  عوض کنم اینم چندتا عکس از سه ماهگی                                            قربونت برم که اون دستای خوشگلت همیشه تو دهنته     &nbs...
4 خرداد 1393

ملینا جون خوش اومدی

سلام پسرکم بالاخره دخترخاله به دنیا اومد                              میدونم تو هم مثل من خیلی منتظر این روز بودی حالا دیگه یه همبازی داری ولی از بخت بد بخاطر دوری راه هنوز ندیدیمش.همین که عکساش به دستم برسه حتما میذارم. ...
28 ارديبهشت 1393